به هرحال برایش یک سورپیریز دارم (شیرین پسر را امروزکچل کردم) طفلک خیلی زشت شده اما خودش نمیداند .چند دقیقه پیش در اتاقش میچرخید و برای خودش آواز میخواند:
ببین چه آقا شدم تمییز و زیبا شدم
واقعا کارهایش باعث شادیم میشود.انگار ازلحظه ای که کچل شده شیطنتش هم بیشتر شده خدا رحم کند.
با اینکه میدانم همسر برمی گردد نمی دانم چرا اینقدر دلم گرفته؟خدا کند راحت برگردد
کلمات کلیدی:
محمدجواد تا صدای اذان را شنید دوید به طرف دستشویی بعد دوباره آمد توی اتاق و گفت "مامان بدو میخوام خضو(یعنی وضو)بگیرم".بعد دوتایی رفتیم دستشویی ومن براش وضو گرفتم.بعد اومد و یک جا نماز کوچولو پهن کرد ونماز خوند آنقدر قشنگ و روحانی که بهش حسودیم شد .آنقدر با نمک و شیرین که با خودم گفتم شاید بخاطر پاکی و خلوص او خداوند مرا خلق کرده باشد.
کلمات کلیدی:
امروز روز تولد خواهرم و پدرم است(هر دویشان در یک روز بدنیا آمده اند البته خواهرم با سی سال تاخیر)
من هرسال روز تولدشان برایشان هدیه ای می بردم وگاهی جشن کوچک ولی شاد برایشان برپا می کردیم اما امروز چون روز خاکسپاری آیت الله بهجت است به احترام ایشان در خانه میمانم و یکی دو روز دیگر هدایایشان را می برم.فکرمی کنم خودشان هم اینطوری بیشتر میپسندند.مخصوصا خواهرم که مقلد ایشان هم هست.
عجیب است که ما آدمها وقتی تولد و مرگ اطرافیانمان را به این وضوح میبینیم اما باز هم در زندگیمان تغییر چندانی نمی دهیم انگار باورمان نمیشود که آمده ایم تا امتحانی پس بدهیم و سپس به جایی که ابدی است برگردیم .خوش بحال او که مرگ برایش پایان امتحانی بود با نمره ی عالی (خداوند درجاتش را افزون کند).
کلمات کلیدی:
سلام.امروز روز تولد این وبلاگهاینجا میخوام از خودم و احساساتم وهمسرم که بینهایت دوستش دارم و مخصوصا محمد جواد(شیرین پسر .قند عسل)بنویسم.
خدایا کمکم کن تا نوشته ها ومنش و رفتارم در راستای خواست تو و رسیدن به تو باشد. امیدوارم ازطریق این ابزار دوستان خوبی پیدا کنم.
کلمات کلیدی: