سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قرآن را فرا گیرید که بهترین سخن است و در آن تفقّه کنید که بهار دلهاست واز روشنی آن شفا بجویید که شفای سینه هاست . [امام علی علیه السلام]

 

اگه یادتون باشه آخر پست قبل گفتم که با آقای خونه داریم رو یه پروژه کار میکنیم ... میخواستم تا نتیجه نداده چیزی درموردش ننویسم ولی الان تو شرایطی هستم که دیگه نمیتونم تحمل کنم...

راستشو بخواین میخوایم خونمونو عوض کنیم ... ما جزو عشایر حساب میشیم البته از نوع آپارتمان نشینش ... توی این 10 سال که با همیم این ششمین اثاث کشیمونه ... هم صاحیخونه بودیم هم مستاجر ...هم بالاشهر هم پایین شهر و هم مرکز شهر...طبقه اول. سوم .پنجم...خونه پر نور . خونه تاریک... خونه بزرگ .خونه کوچیک...محله شلوغ .محله آروم...

خلاصه جاهایه مختلفی رو برای زندگی کردن امتحان کردیم...

چند وقت پیش هم یه آپارتمان  خوب با دید فوق العاده  پیدا کردیم ...حرفامونو با صاحبخونه زدیم ...قرار بود فردا بریمو کارو تموم کنیم اما...

صاحبخونه دیروز مرد    .خدا بیامرزدش پیرمرد خوشرویی بود...

حالا باید دوباره بگردیمو جایی برای زندگی پیدا کنیم... البته ناراحت نیستیم ... همه چیزو سپردیم به خدا... تا چی خیر باشه...

البته بگم که آقای خونه همچنان در ماموریت به سر میبرد و ما دونفر( من و محمد جواد) پذیرای مشتری و مشاوران املاک میباشیم( قابل توجه آقای خونه نازنین که بعدا نگه همه زحمتا رو من تنهایی میکشم   . خونه در هر لحظه منظم و عین یه دسته گل میباشد و خانمها میدانند که با وجود یه پسر کوچولو تو خونه این کار چقدر مشکله...).

دلم میخواد یه خونه نوساز بخریم با نور فراوون .سه تا اتاق خواب.آشپزخونه غیر اپن(کلوز؟)یا به عبارتی کلاسیک. دلم میخواد .آپارتمانمون یه اتاق نشیمن هم داشته باشه... و از همه مهمتر دلباز و پر روح باشه... بعضی آپارتمانارو وقتی آدم میره توشون هر چقدر هم که بزرگ باشن اما انگار دیواراش قلب آدمو فشار میده ! نمیدونم اینو حس کردین؟... تو بعضی آپارتمانا یه بویی مثل بوی مرگ میاد...انگار خونه پر از ارواح خبیثه...

حسابی فکرم درگیر کوچ شده...

                                         ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دفعه قبل که آقای خونه از ماموریت اومده بود به ناخونهام لاک زده بود وقتی خواستیم برای خرید بریم بیرون یه پد لاک پاک کن با خودم بردم تو ماشین و مشغول پاک کردن ناخنهام شدم .

آقای خونه هی اصرار میکرد که پاکشون نکن حیفه......دستاتو بگیر زیر چادر...اما مگه میشه تو خرید دستام زیر چادر باشه؟

چند روز بعد تو یه فضای مادر و پسری و خیلی صمیمانه ...

محمدجواد: مامان؟ عزیز گلم؟

من :بعله...

محمدجواد: اصلا به حرف بابا گوش نکن که میگه لاکاتو پاک نکن ... با ناخن لاک زده نمازت باطله ها ... حرف خدا رو گوش کن نه حرف بابا رو ... فرشته ها ازت دور میشن ها.

من:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

                                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آقای خونه برام یه لپ تاپ خریده ... یه لپ تاپ زرشکی  ...

                   


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 91/6/16:: 6:53 عصر     |     () نظر

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

خوب الهی شکر بعد از مدتها فرصتی دست داد تا یه سری به اینجا (که در واقع یه سری به خودم و افکارمه) بزنم.

اگر جویای احوالات آقای خونه نازنین من باشید باید بگم که خوبه و طبق معمول اونور آب تشریف داره(تا اطلاع ثانوی!!).  کار دستش هم به جراحی کشید و بعد از دوماه رفتن و اومدن بالاخره گچشو باز کردن و پینهای داخل دستشو کشیدن.الان خوبه فقط نباید چیز ای سنگین بلند کنه .

خدا خیلی رحم کرد که اتفاق بدتری براش نیوفتاد.

در ضمن من اصلا با ورزش مخالف نیستم اما اولا فوتبال که ورزش نیست !! و دوما برای هر سن و هر وضعیت بدنی ای یه ورزشی خوبه . ما که نباید به اسم ورزش به خودمون صدمه بزنیم...مگه نه؟

ترم قبل 20 واحد برداشتم وچون این ترم معمولا خیلی کوتاهه بخاطر عید و ماه رمضان در نتیجه حسابی به درس خوندن افتادم. خدا رو شکر نمره هام خیلی خوب شد و از نتیجه راضیم.

محمد جواد و تویه یه مدرسه مذهبی (غیر انتفاعی )ثبت نام کردیم. چون تو کلاس خودشون توی مدرسه دولتی هرکلاس اول40 تا شاگرد داشت فکرشو بکنید با این سیستمهای آموزشی که هرروز تغییر میکنه 40 تا بچه کلاس اولی چطوری میخوان باسواد شن

یه چیز دیگه که چند وقتیه میخوام بیام اینجا و در موردش بنویسم  این مدارس دولتیه که دم درش یه تابلو زدن و نوشتن مدرسه قرآنیه فلان... و تنها زحمت قرآنی کردنشون همون یه تابلوئه ... تویه تمام مراسمها وجشنهاشونم ارکستر میارن و میزنن و میرقصند ... وچیزی که داره فراموش میشه حتی خواندن لفظی قرآنه چه در مراسمها و چه در سایر اوقات و خبری هم از آموزش و قرآن مداری برنامه ها تو این مدارس نیست ...عوضش کلاس شطرنج و موسیقی وزبان حرکات موزون تا دلتون بخواد!!!!

نمی دونم کی باید رسیدگی کنه ؟یا باید چیکار کرد؟ اصلا منظور از اون تابلوئه چیه؟

تویه همین مدارس مادرایی رو دیدم که معتقد بودن ماهواره دیدن برای پسر بچه ها ضروریه(پناه بر خدا!!!) چون اگه ماهواره نبینند یا مادراشون تویه خونه لباسهای بار جلوشون نپوشند بعدا با دیدن خانمهای بد حجاب دچار مشکل میشن!!!!!!!!!!!!

جاداشت مسئولان آموزش و پرورش گاهی جلساتی میذاشتن تو مدارس و چندتا روانشناس خداترس دعوت میکردن تا سطح فکر مادرا رو ببرن بالا تا به این خانومای کمی تا قسمتی محترم بفهمونن که حریم حجاب و حیا کجاست ... بفهمونن که به بچه ها حیا و تقوا یاد بدن ... وبا این تعلیم غلط ا ین کوچولوهای مستضعفو  هل ندن تو بغل شیطون...

تو این مدت که نمینوشتم گاهی خاموش وآهسته میومدم و وبلاگاتونو میخوندم...

با آقای خونه داریم رو یه پروزه مهم کار میکنیم نتیجه که داد میامو براتون در موردش مینویسم فعلا به دعای خیر شما محتاجیم.

یه تحقیق هم میخوام برای جامعه الزهرا بنوسم اگه موضوع جالبی دارین استقبال میکنم.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 91/6/6:: 4:37 عصر     |     () نظر

درباره

خانوم خونه
خانوم خونه هستم .گاه گاهی مینویسم از خودم و زندگیم ،نوشتن بهم حس خوبی میده و کمک میکنه خودمو بهتر بشناسم . قبلا یه وبلاگ داشتم که متاسفانه به دلایلی مجبور شدم ازش اثاث کشی کنم . و خوشحالم که میتونم ادامه همون مطالبو اینجا بنویسم. لطفا این وبلاگ را لینک نکنید!
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها