شنبه یعنی روز عید مبعث چون همسر اینا یه جلسه مهم داشتند رئیسشون مجبورشون کرد برن سرکار و عوضش شنبه هفته دیگه تعطیل باشن!!!
این تعطیلی باعث شد همسر به فکر بیفته که بریم مسافرت (چیزی که زیاد دوست ندارم)اونهم با کی؟
این همسر نازنین بنده یه دوستی داره که بعلت مناسبات کاری باهم آشنا شدند و بسیار هم به هم علاقه مند هستند (در حد دو برادر) و این باعث شد که تصمیم بگیرند رفت و آمد خانوادگی هم داشته باشند اما متاسفانه چون از نظر فرهنگی دو خانواده تفاوت عمیقی دارند برای من واقعا سخته .وحسابی هم به تکلف می افتم ،اما همسر همچنان تا فرصتی پیدا میشه مارو با هم روبه رو میکنه.
نمیگم آدمای بدی هستند اما خوب به هم نمیخوریم.خانم آقای دوست زیاد توی حجابش مقید نیست و از اون زناس که خیلی دنبال کاسه و کوزه زندگی هستند اونم از نوع مارک دارش(البته چون شما اونا رو نمیشناسید غیبت نمیشه وگرنه حتی یک کلمه هم در این مورد نمی نوشتم).
و چیزی که بیشتر نگرانم میکنه بچه های اون خانواده هستند که با تربیت ماهواره ای دارن بزرگ میشن قاشق که به قابلمه بخوره میرقصند وکلا یه تیپ خاصی هستند ،مایل نیستم محمدجواد با اینجور بچه ها دوست بشه.
اما متاسفانه همسر منو درک نمی کنه . همیشه بهش میگم تورو خدا بذار دوستیتون یه دوستیه کاری باشه ومارو داخل این قضیه نکن ولی فایده ای نداره.
خیلی ناراحتم دوباره آخر این هفته همسر میخواد مارو با اونا ببره مسافرت .تا حالا چند بار سر این موضوع بحث و حتی دعوا کرده ایم .
اگه این همسر گذاشت دم امتحانیه سرم به کار خودم گرم باشه .
کلمات کلیدی: