سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
امروز باز همسرم به ماموریت رفت .البته دیروز تازه آمده بود.

شیرین پسر خیلی برایش دلتنگی میکندوالبته حسابی خدمت من میرسد.از ساعت چهارونیم که همسر رفته تا الان که ساعت ده وبیست دقیقه است(حدود شش ساعت)پانزده بار رفته دستشویی مخصوصا وقتی که میبیند من به چیزی غیر از او توجه میکنم یا غمگینم یا کمی غیر عادی هستم تعداد دستشویی رفتنهایش بیشتر میشود.

همسر دیروز میگفت باید بفرستیمش مهدکودک.چون زیادی به من وابسته شده اما نمی دانم چرااین موضوع اینقدر بغرنج شده .راستش من هم به شیرین پسر وابسته شده ام وهم نمی توانم به مهدکودکها اعتماد کنم وهم از اینکه او را از خانه دور کنم احساس گناه میکنم.از روزی که پسرم بدنیا آمده بارها با خودم فکر کرده ام که آیا من مادر لایقی هستم یا نه؟

همین الان هم به یاد پدرش افتاده و گریه میکند.مناضره دکتر احمدی نژادوآقای کروبی هم شروع شده.میروم ودوباره برخواهم گشت.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 89/5/3:: 8:11 صبح     |     () نظر

درباره

خانوم خونه
خانوم خونه هستم .گاه گاهی مینویسم از خودم و زندگیم ،نوشتن بهم حس خوبی میده و کمک میکنه خودمو بهتر بشناسم . قبلا یه وبلاگ داشتم که متاسفانه به دلایلی مجبور شدم ازش اثاث کشی کنم . و خوشحالم که میتونم ادامه همون مطالبو اینجا بنویسم. لطفا این وبلاگ را لینک نکنید!
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها