سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دیروز یعنی شنبه بعد از اینکه از مترو پیاده شدیم با همسر به طرف مطب دکتر راهی شدیم .هیچوقت دلم نخواسته که در تهران زندگی کنم با اینکه همانجا متولد شده ام ترافیک و سردرگمی مردم و ... انگار قیامت بپاشده همه جا شلوغ است .

به مطب دکتر که رسیدیم دخترخاله همسرو پسرکوچولو و مادر همسر داخل مطب شدند و ما منتظرشان ماندیم و چرخی در کوچه های اطراف زدیم چه پارکهای جالبی در خیابان شریعتی و آن اطراف برای بچه ها ساخته اند پیاده شدیم ومحمدجواد در یکی از همین پارکها مشغول بازی شد که مادر همسر به موبایل همسر زنگ زد وگفت کارمان تمام شده .ما خیلی تعجب کردیم چون یکربع بیشتر بنود که از هم جدا شده بودیم امابعد که رفتیم دنبالشان متوجه شدیم که دکتر گفته "یکشنبه (یعنی امروز)ساعت ?ظهر بیایید شایدتاآخر وقت توانستید دکتر را ببینید."

دلم برای پسر کوچولو خیلی میسوزد بچه مظلومی است و به همه چه زن و چه مرد میگوید"بابا"واین کلمه را هم با لهجه اصفهانی میگوید.

مریضی و درد بچه ها را نمیتوانم تحمل کنم وجودم از غم لبریز میشود.دیشب که پست قبلی را نوشتم هم خسته بودم و هم سرم شلوغ بود اما احساس کردم احساسی که وجودم را لبریز کرده اگر ننویسم خفه ام خواهد کرد.دخترخاله همسر میگفت مطب دکتر پر از بچه های بیمار بوده .فکرش را بکنید کوچولوهایی که اکثرا در انتظار عمل مغزند.خدایا تورا به حق پیامبر برگزیده ات و دختر پاکش و فرزندان معصومش که درود برآنها باد همه فرشته کوچولوهای بیمار را که هنوز بوی بهشت تورا میدهند شفا بده.(آمین)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 89/5/3:: 8:41 صبح     |     () نظر

درباره

خانوم خونه
خانوم خونه هستم .گاه گاهی مینویسم از خودم و زندگیم ،نوشتن بهم حس خوبی میده و کمک میکنه خودمو بهتر بشناسم . قبلا یه وبلاگ داشتم که متاسفانه به دلایلی مجبور شدم ازش اثاث کشی کنم . و خوشحالم که میتونم ادامه همون مطالبو اینجا بنویسم. لطفا این وبلاگ را لینک نکنید!
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها