امروز صبح زود بیدار شدم خانه را جمع و جور کردم نهار عدس پلو وبرای شام هم کتلت پختم وبعد از آماده کردن وسایل ونماز و صرف نهار حدود ساعت دو ظهر بود که با آژانس به طرف خانه مادر همسر رفتیم.
دیشب دخترخاله همسر پسر یکساله اش را از اصفهان آورده تا پیش دکتری در تهران ببرد .دکتر مغز و اعصاب کودکان که میگویند حاذق است اما بعلت مراجعان زیاد تلفنش را جواب نمیدهد . واز آنجا که مادر همسر تا به حال از مترو استفاده نکرده بود لاجرم من و محمدجواد و دختر خاله همسر و پسرش و مادر همسر با هم به ایستگاه مترو رفتیم قرار شد همسر چند ساعتی مرخصی بگیرد و مارا از صادقیه به مطب دکتر در خیابان میرداماد ببرد.
پسر کوچولو از وقتیکه به دنیا آمده گاهی دچار حالتی عجیب میشود.یعنی ناگهان نفسش بند میآید وتمام بدنش کبود میشود و پسرک در تلاش برای زنده ماندن دست و پا میزند لحظاتی دردناک میان تلاش بچه و جیغ و شیون اطرافیان سپری میشود تا بچه نفس بکشد .من خودم یکبار شاهد این حالتش بودم واقعا جگرخراش است دکترها گفته اند علتش کیستی در مغز بچه است.و چه دواها که خورده و چه عذابها که خودش و پدر و مادرش کشیده اند .اما مادرش میگفت دیگر داروها اثری رو حمله هایش ندارند. و تعداد و شدت حمله ها بیشتر شده است این شد که دکتری در اصفهان آدرس این دکتر را در تهران داده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
?-محمدجواد کار اضطراری دارد .باید بروم.
کلمات کلیدی: