سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دشمنی که در سینه ها مخفیانه رخنه می کند و در گوشها آهسته می دمد، بپرهیزید [امام علی علیه السلام]

دیروز عصر خانه را مرتب کردم وشام پختم .تقریبا کارهای خانه تمام شده بود ومن و محمدجواد منتظر آمدن همسر بودیم که تلفن زنگ زد.

مینا:الو سلام همسر

همسر:سلام

مینا:کجایی؟خوبی؟

همسر:تو راهم. نه خوب نیستم.

مینا:از صدات معلومه .چی شده؟

همسر:پلیس ماشینو گرفته.

مینا:سرعتت زیاد بوده؟

همسر:نه میگه لایی میکشیدی.

مینا:حالا باید چکار کنیم؟

همسر: بیب بیب ........................

البته باید بگم همسر وپدر همسر بنده قواعد خاصی برای رانندگی دارند که در هیچ کتاب آیین نامه ای یافت نمی شود وصد البته که من از منتقدین دائمیشان می باشم.

خلاصه ساعت از هشت گذشته بود که همسر تشریف آوردند خسته و عصبانی وتقریبا با من قهر بودند.دلیل قهرشان هم این بود که مرا در عمل پلیس شریک می دیدند.

بالاخره همسر آشتی فرمودند اما هرچه سعی کردم نتوانستم بیگناهی خود را ثابت کنم. حتی وساطت مادر همسر هم بی فایده بود.چون همسر دعای من وعدم تمایلم برای مسافرت آخر هفته راعلت این ماجرامی دانند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنی با همسر : همسر عزیزم . علت انتقاد من دلسوزی است نه بدجنسی.در مورد مسافرت آخر هفته هم که من اصلا مخالفتی نکردم. بعلاوه همسرم فراموش نکن که در تمام این دنیا هیچکس به اندازه ی من به شما علاقه مند نیست(این را مطمئنم چون قلبم دروغ نمی گوید).اینقدر با من نامهربانی نکن.

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 89/5/3:: 8:24 صبح     |     () نظر

درباره

خانوم خونه
خانوم خونه هستم .گاه گاهی مینویسم از خودم و زندگیم ،نوشتن بهم حس خوبی میده و کمک میکنه خودمو بهتر بشناسم . قبلا یه وبلاگ داشتم که متاسفانه به دلایلی مجبور شدم ازش اثاث کشی کنم . و خوشحالم که میتونم ادامه همون مطالبو اینجا بنویسم. لطفا این وبلاگ را لینک نکنید!
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها