سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]

اگه نوشته هامو دنبال کرده باشید حتما میدونید که یه پسر چهارساله دارم که خیلی بهم وابسته شده و این وابستگی خودش موجب خلق ماجراهای زیادی تو زندیگه منه .چند بار مهد بردمش مهدهای مختلف ...خاله های رنگ و وارنگ...وسایل جور و واجور ... . حتی مجبور شدم قید کار رو هم بزنم و حتی درس خوندنم هم شده غیر حضوری.

اینا همه یه طرف سرکوفت های اطرافیان و نگرانیم از آینده این شازده یه طرف.

واقعا مستاصل شدم . یه اخلاق خاصی هم داره (لوس شده ) متاسفانه.

به خدا خیلی گرفتارم .امروز دیگه این خاله ی مهد اینقدر غر زد بهم که سرم گیج میرفت .

چیکارکنم ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند وقتیه که هی میام و درد دل میکنم و از غم و غصه هام میگم ببخشید سرتونو درد میارم باور کنید که یک خروارشم نمینویسم ...خیلی خسته ام این روزها ...

آقای خونه رفته لاوان نمیدونیم کی برمیگرده...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خانوم خونه 89/8/10:: 1:47 عصر     |     () نظر

درباره

خانوم خونه
خانوم خونه هستم .گاه گاهی مینویسم از خودم و زندگیم ،نوشتن بهم حس خوبی میده و کمک میکنه خودمو بهتر بشناسم . قبلا یه وبلاگ داشتم که متاسفانه به دلایلی مجبور شدم ازش اثاث کشی کنم . و خوشحالم که میتونم ادامه همون مطالبو اینجا بنویسم. لطفا این وبلاگ را لینک نکنید!
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها