• وبلاگ : يادداشتهاي خانوم خونه
  • يادداشت : مادرشوهر نوشت!!!!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تمام عدد ها براي من علامت سوال ديده مي شد

    حالا که داشتي از بدي هاي مادر شوهرت مي گفتي ديدم بعضي هاش رو مادر شوهر منم داره اما من تا حالا بدي حساب نمي کردم. گرچه اون لحظات ناراحت مي شدم اما وقتي مي خواستم به بدي هاش فکر کنم تو ذهنم نميومد و الان فهميدم اينها هم جزو بدي هاست.

    کاري که من کردم و نمي دونم درست بوده يا نه اينه که اتفاقا بر عکس تو هيچ وقت آماده براي کار کردن بهشون نبودم. نه خودم زياد اهل کارم نه دوست داشتم که اهل کار کردن براشون باشم.

    البته جاري ام چون دقيقا مثل توئه هميشه مي دونم که بين اون و من فرق ميذارن و حتما اونو به خاطر اين کارهاش بيشتر تحويل مي گيرن. اما من مي گم به منچه. گرچه خيلي وقتها ناراحت ميشم از فرق هايي که بين من و جاري ام ميذارن اما بازم کار خودمو مي کنم و ميگم هرکار دوست دارن بکنن. من حتي دير به دير هم سر ميزنم به خانواده همسر و هميشه از اين شاکي ان از دست من

    والا عزيز اگر مادرشوهر داري بلد بودم که خودم اين حال و روز و نداشتم. فکر کنم تو بيشتر بتوني منو کمک کني تا من تو رو

    پاسخ

    اي بابا شما ها كه همتون دلتون خونه .منو بگو رو ديوار كيا يادگاري نوشتم.