• وبلاگ : يادداشتهاي خانوم خونه
  • يادداشت : مادرشوهر نوشت!!!!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زينب سادات 
    مطلبت رو خوندم ولي من مادر شوهرم فوت کرده خواهر شوهرام هم خيلي گل و ماهن . نميدونم چي ميشه راهکار داد
    پاسخ

    خوب حالا چرا اينقدر پز خواهرشوهراتو ميدي.جاي دلداري دادن...



    پاسخ

    عيد شما هم مبارك.واي چقدر شيريني دستت درد نكنه.
    سلام.راستش من با خانواده شوهرم راحتم مثله تو اوايل خيلي كمك ميكردم اما بعد 1 سال كمتر واسه كمك حاضر شدم چون هم شاغل شدم هم اينكه يه حس بدي پيدا ميكردم. به هر حال احترامشون واجبه ولي هر روز ديدنشون نه

    حس خوندن نداشتم بعدا خدمت ميرسم مي خونم اساسي

    امروز همينجوري اومدم دوساعت از افطار گذشته ولي افطار نکردم!!!

    سلام.من فکر ميکنم هميشه مهرباني کردن بهترين راهکاره.ما محبت ومهرباني به ديگران رو به اين خاطر انجام نميديم که بعدها توقع احترام با محبت داشته باشيم بلکه براي آرامش روح و نياز درونيمون اين کار رو انجام ميديم.حالا به نظر من شما همچنان در مقابل مادر همسرتون محترمانه و با محبت بر خورد کنيد حتما يک روز ايشون به اين فکر مي کنند که براخي از رفتار هاشون ميتونسته براي شما آزار دهنده باشه موفق باشيد.
    پاسخ

    خدا كنه متوجه بشه .يا خدا به من صبر بده كه دق نكنم.
    + راحله 

    پاسخ

    پس چرا آدرس نذاشتي؟

    سلام مامان محمدجوادجوني

    چه ميكنه اين روابط عروس و مادرشوهر:-دي

    تجربه ي ما در اين زمينه صفر بيده فقط ميتونم بگم خدا بهت صبر بده همين

    ------------------

    خيلي كار خوبي ميكني محمدجواد رو ميذاري كلاس قرآن ، به بيدار شدن عادت ميكنه

    پاسخ

    خودم بيشتر!!!


    سلام

    خب وقتي خوشش نمياد ازين كارا نكن براش!

    وقتي خوشش نمياد پيشنهاد نده!:دي

    وقتي خوشش نمياد....

    از قديم گفتن دوري و دوستي!:دييييييييييييييييييي

    ولي نه جدي..... سعي كن خيلي توي پر و پاش نباشي.... بزار يه كم دوريتو ببينه و اون وقته كه ميفهمه چه عروسه ماهي هسي....

    محمد جوادم كار خوبي ميكني...شب زودتر بخابونش....اما بزارش سر اين كلاسا.....كاش مامان منم اون وقتا منو به زور ميذاش اين كلاسا....البته اون موقه مث الان نبود...ولي خيليييييييييييييي پشيمونم از اون زمانام!!:((

    پاسخ

    منون كه بهم دلداري ميدي. آره خودمم حس ميكنم چند وقتيه زيادي صميمي شدم .
    سلام خانم خونه ... معلومه كه خيلي خوبي
    چي بگم خانمي اون بزرگتره بايد بزرگتري كنه و اگه يه وقت اشتباهي داشتي ازت بگذره نه تو ..
    ولي در هر حال حالا كه برعكسه بايد تحمل كني و فكر كنم اره اي جز اين نباشه ، نيتت رو خدايي كن ، بگو به خاطر اينكه بزرگتره و به خاطر رضاي خدا شايد آبي رو آتيش باشه
    ولي من فكر كنم بايد يه جورايي اونم بفهمه كه ازين رفتاراشون ناراحت ميشي ، يه جوري كه بفهمن اون خانوم خونه سابق نيستي
    در مورد خونه داري و شوهر داري هم من كه رسما تعطيلم ... اي كه دستت مي رسد كاري بكن ، ثواب داره ، تو تجربت بيشتره ...
    در مورد عددات هم كه علامت سوال مي ياد ، چون مطلبت رو كپي پيست كردي اين جوري شده ، درستش كن
    محمد جواد رو هم بماچ
    پاسخ

    چشم.بوس و ميگم .آره چون اول توي اون وبلاگم مينويسم بعد كپي ميكنم اينجا عددا خراب ميشه ولي صبح كه اين پستو نوشتم اينقدر عصباني بودم كه ديگه تصحيح نكردم.ميخوام نيتمو خدايي كنم ولي وقتي كه دلم لبريز ميشه ودرددل ميكنم خوب غيبت ميشه ومتاسفانه همه چيز به باد ميره .آخرشم از طريق باب مادر شوهر ميرم جهنم!!!!

    تمام عدد ها براي من علامت سوال ديده مي شد

    حالا که داشتي از بدي هاي مادر شوهرت مي گفتي ديدم بعضي هاش رو مادر شوهر منم داره اما من تا حالا بدي حساب نمي کردم. گرچه اون لحظات ناراحت مي شدم اما وقتي مي خواستم به بدي هاش فکر کنم تو ذهنم نميومد و الان فهميدم اينها هم جزو بدي هاست.

    کاري که من کردم و نمي دونم درست بوده يا نه اينه که اتفاقا بر عکس تو هيچ وقت آماده براي کار کردن بهشون نبودم. نه خودم زياد اهل کارم نه دوست داشتم که اهل کار کردن براشون باشم.

    البته جاري ام چون دقيقا مثل توئه هميشه مي دونم که بين اون و من فرق ميذارن و حتما اونو به خاطر اين کارهاش بيشتر تحويل مي گيرن. اما من مي گم به منچه. گرچه خيلي وقتها ناراحت ميشم از فرق هايي که بين من و جاري ام ميذارن اما بازم کار خودمو مي کنم و ميگم هرکار دوست دارن بکنن. من حتي دير به دير هم سر ميزنم به خانواده همسر و هميشه از اين شاکي ان از دست من

    والا عزيز اگر مادرشوهر داري بلد بودم که خودم اين حال و روز و نداشتم. فکر کنم تو بيشتر بتوني منو کمک کني تا من تو رو

    پاسخ

    اي بابا شما ها كه همتون دلتون خونه .منو بگو رو ديوار كيا يادگاري نوشتم.